00:00:01
برادر ها و خواهر های عزیز خیلی خوش آمدید! 00:00:04
00:00:04
از گزارش قبلی تا الان دو تا کنگرهٔ ویژه داشتیم
و هر دو کنگره در کشور شیلی بودن00:00:11
00:00:11
بیشتر از چهار هزار و هفصد برادر و خواهر
از ۲۱ کشور مختلف توی این دو تا کنگره شرکت کردند 00:00:19
00:00:20
جمع شرکت کنندگان به بالای ۱۷۰۰۰ نقر رسید و ۱۲۳ نفر تعمید گرفتن00:00:28
00:00:28
این کنگره ها خیلی ها رو تحت تاًثیر قرار داد00:00:32
00:00:32
یکی از اونا برادر جاناتان هست. اون گفت: 00:00:37
00:00:37
محبتی که هر لحظه نشون دادین باور نکردنی بود00:00:41
00:00:41
از استقبال تو فرودگاه گرفته، تا برنامههای مختلف، هدایای زیباتون، برادر و خواهر ها توی کنگره، کارکنان خوبی که تو هتل کار می کردن و پذیرایی عالی اونها00:00:57
00:00:57
ما از یَهُوَه قدردانیم که بهمون اجازه داد تا این تجربهٔ باور نکردنی رو داشته باشیم 00:01:05
00:01:04
یک خواهر هم به اسم جسیکا گفت:
ممنونیم که یک پیش نمایی از دنیای جدید بهمون نشون دادید00:01:12
00:01:14
اخیراً چند تا فاجعهٔ طبیعی اتفاق افتادن00:01:19
00:01:19
تو اواسط سپتامبر توفان شدیدی اروپای مرکزی
رو با باد و بارون زیاد تحت تاًثیر قرار داد00:01:28
00:01:28
صدها نفر از خواهر برادرامون مجبور شدن
خونه هاشون رو ترک کنند و کمک های امدادی بگیرن00:01:35
00:01:35
همزمان جنوب آفریقا هم همچنان
با خشکسالی بی سابقه ای روبرو هست00:01:41
00:01:42
شعبه های مختلفی از جمله مالاوی، موزامبیک و زیمباوه
به ده ها هزار خواهر برادر کمک کردن و غذا رسوندن00:01:52
00:01:54
در اواخر سپتامبر و اولیل اکتبر دو تا توفان شدید
تو جنوب آمریکا خرابیهای زیادی به بار آوردن00:02:03
00:02:03
این دو تا توفان باعث رانش زمین و سیل های ویرانگر شدن00:02:08
00:02:08
متاًسفانه سه تا مبشر جونشون رو از دست دادن00:02:12
00:02:12
بیشتر از ۱۱۰۰۰ تا از هم ایمانانمون خونه هاشون رو از دست دادن00:02:16
00:02:16
۱۷ تا سالن جماعت و بیشتر از ۲۵۰۰ تا از خونه های هم ایمانانمون هم خراب شدن 00:02:24
00:02:26
ما همچنان برای تمامی شما خواهر برادرهای عزیز دعا میکنیم00:02:32
00:02:32
و از همهٔ کسانی که برای امداد رسانی داوطلب شدن هم خیلی ممنونیم00:02:38
00:02:38
همچنین از اعانات سخاوتمندانهٔ شما قدردانیم که به ما اجازه میده
00:02:44
00:02:44
تا به برادر خواهرهای عزیزمون که تو این شرایط هستن کمک کنیم00:02:49
00:02:50
در ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴، در کشور اریتره خواهر برادرها داشتن
تو خونهٔ یکی از هم ایمانانمون 00:02:58
00:02:58
جلسه ای رو تو صلح و آرامش برگزار میکردن
که پلیس یک دفعه به اونجا ریخت
00:03:03
00:03:03
اونا ۲۲ تا از برادر خواهرامون و دو تا بچه که اونجا بودن رو دستگیر کردن00:03:09
00:03:09
البته کمی بعد اون دو تا بچه رو آزاد کردن00:03:13
00:03:13
تقریباً ۳۰ سال پیش، سال ۱۹۹۴ رئیس جمهور اریتره
شهروندی شاهدان یَهُوَه رو تو این کشور لغو کرد00:03:24
00:03:25
این قانون هنوز پا برجاست. بخاطر همین برادر خواهرمون
هنوزم نمیتونن یک زندگی عادی داشته باشن00:03:33
00:03:33
نمیتونن ملکی بخرن، کسب و کاری رو راه بندازن یا جایی استخدام بشن00:03:39
00:03:39
چند روز بعد از اون حمله، پلیس خواهر ۸۵ ساله ای رو
به اسم لتربر هانتسفی دستگیر کرد00:03:47
00:03:48
این خواهر عزیزمون یکی از اولین کسایی بود که تو اریتره
کتاب مقدس رو با شاهدان مطالعه کرد00:03:55
00:03:55
اون تو سال ۱۹۵۷ تعمید گرفت 00:03:58
00:03:58
۸ تا از بچه ها و ۸ تا از نوههای این خواهرمون به یَهُوَه خدمت میکنن00:04:04
00:04:04
دختر این خواهرمون به اسم هاداسا سریسنی هم باهاش زندانی شده00:04:09
00:04:09
خواهرمون سارون گبرو و همسرش هم زندانی شدن00:04:14
00:04:14
خواهرمون حدوداً شیش ماهه حامله هست 00:04:18
00:04:18
برادرش هم هنوک که در ژانویهٔ ۲۰۰۵ دستگیر شد الان
بیشتر از هر کس دیگه ای که در اریتره در زندان هست حبس کشیده00:04:28
00:04:28
تا اول نوامبر ۶۴ تا از برادر خواهرامون در اریتره در زندان بودن00:04:34
00:04:34
ما برای ۲۲۳ برادر و خواهری که بخاطر ایمانشون
تو سراسر دنیا در زندانها هستن دعا میکنیم 00:04:44
00:04:44
امسال توی اجلاس سالانمون در ۵ اکتبر ۲۰۲۴، یک خبر هیجان انگیز رو شنیدیم 00:04:52
00:04:52
برادر جودی جدلی و جیکوب رامف به عنوان
اعضای جدید هیئت ادارهکننده منصوب شدن00:05:01
00:05:01
خوشحالیم که این دو تا عزیز رو اینجا تو استادیوم داریم و
میتونیم باهاشون یکمی بیشتر آشنا بشیم00:05:08
00:05:09
برادرهای عزیز خیلی خوش آمدید!
ما سؤال های زیادی داریم که میخوایم از شما بپرسیم 00:05:15
00:05:15
شاید از اینجا شروع کنیم، چی باعث شد تا شما عزیزان جذب خقیقت بشین؟00:05:21
00:05:21
خوب اول از تو برادر جدلی شروع میکنیم00:05:24
00:05:24
چی باعث شد تا بخواهی شاهد یَهُوَه بشی؟ 00:05:26
00:05:28
من تو حقیقت بزرگ شدم. پدرم تو دههٔ ۱۹۴۰ تعمید گرفت00:05:33
00:05:33
و تا آخر عمرش به یَهُوَه وفادار موند00:05:36
00:05:36
مامانمم تقریباً ده سال بعد از اون تعمید گرفت 00:05:39
00:05:39
اونا عاشق یَهُوَه و سازمانش بودن00:05:42
00:05:42
عشق و محبت اونها به یَهُوَه باعث شد
که من و خواهرمم به یَهُوَه نزدیک بشیم 00:05:47
00:05:47
مطمئن بودم اون چیزی که بابام و مامانم
از کتاب مقدس به من یاد میدادن حقیقت بود00:05:53
00:05:53
اما مهم ترین چیزی که من رو قانع کرد
محبتی بود که بین خواهر برادرها میدیدم 00:05:59
00:05:59
وقتی بچه بودم تابستون ها برادر خواهرها از جاهای مختلف کشور
برای موعظه به محدودهٔ ما میومدن 00:06:07
00:06:07
ما هیچ کدوم از اونها رو نمیشناختیم اما تا میرسیدن
حس میکردیم که یک خونواده هستیم 00:06:14
00:06:14
چون هممون یَهُوَه رو دوست داشتیم . این خیلی روی من تاًثیر گذاشت00:06:19
00:06:19
مادر پردم تو جوونی با حقیقت آشنا بودن
اما مادرم بعد از یک مدت غیر فعال شد 00:06:25
00:06:25
و وقتی من بزرگ میشدم پدرم شاهد یَهُوَه نبود 00:06:29
00:06:30
با وجود اینکه هیچ وقت به جماعت نمیرفتیم
مادرم حقایق کتاب مقدس رو به ما یاد داد00:06:36
00:06:36
میدونستم که اسم خدا یَهُوَه هست و فقط باید به اون دعا کنم
و زمین یک روزی بهشت میشه00:06:43
00:06:44
یادمه سالی یکی دو بار به دیدن مادر بزرگم میرفتیم 00:06:48
00:06:48
اون خیلی به یَهُوَه وفادار بود00:06:51
00:06:51
بخاطر خصوصیت های قشنگی که داشت و حرف هایی که در مورد یَهُوَه میزد،
می خواستم بدونم یَهُوَه واقعاً کیه00:06:59
00:06:59
وقتی ۱۳ سالم بود به مامانم گفتم که میخوام کتاب مقدس رو مطالعه کنم00:07:05
00:07:05
گفتم اگه واقعاً این حقیقته میخوام شاهد یَهُوَه باشم00:07:09
00:07:09
اگر هم نیست پس میتونم هنوز یک آدم خوبی باشم00:07:13
00:07:14
جالبه که مادرمم به این فکر میکرد که دوباره به جماعت برگرده. پس با هم شروع کردیم. 00:07:21
00:07:22
بلافاصله بعد از شروع مطالعه فهمیدم که این واقعاً
همون حقیقتی هست که دنبالش بودم00:07:29
00:07:28
مادرم دوباره فعال شد و یک ماه بعد از اون من هم مبشر تعمید نیافته شدم 00:07:34
00:07:34
خیلی خوشحالم که الان همهٔ خانوادم دارن به یَهُوَه خدمت میکنن
و نمونهٔ خوبی برای من هستن 00:07:41
00:07:41
برادر رامف انگیزت برای خدمت تمام وقت چی بود؟00:07:47
00:07:48
وقتی جوون بودم نمونهٔ خوب پیشگام هایی که
سالها یَهُوَه روخدمت کرده بودن 00:07:54
00:07:54
و سرپرست های سیاری که برام وقت میگداشتن
و بهم توجه میکردن منو خیلی تشویق کرد00:08:00
00:08:00
من میدیدم که اونها واقعاً شاد هستن00:08:04
00:08:04
اونا برای من تجربه هایی از خدمتشون توی جاهای دور افتاده تعریف میکردن00:08:10
00:08:10
همهٔ اینها منو تشویق کرد تا بخوام به عنوان میسیونر خدمت کنم 00:08:14
00:08:14
پس بعد از دبیرستان پیشگامی رو شروع کردم 00:08:18
00:08:18
تجربهٔ من هم مثل جیکوب هست 00:08:21
00:08:21
نمونهٔ کسایی که تو خدمت تمام وقت بودن خیلی بهم کمک کرده00:08:25
00:08:25
مثلاً مامان بابام. عاشق موعظه بودن. تا وقتی که
بچهدار شدن هر دوی اونها پیشگامی میکردن00:08:32
00:08:32
مامانم بعداً دوباره پیشگامی رو شروع کرد و الانم پیشگامه 00:08:37
00:08:37
تو تعطیلات تابستون پیشگام کمکی میشدیم، 00:08:41
00:08:41
با سرپرست جوزه موعظه میرفتیم و
از بیتئیل هم دیدن میکردیم00:08:46
00:08:46
همهٔ اینها بهم یاد دادن که خدمت تمام وقت بهترین انتخابی هست
که میتونیم تو زندگی بکنیم 00:08:53
00:08:53
بعد از دبیرستان پیشگامی رو شروع کردم
و تو ۱۹ سالگی به بیتئیل دعوت شدم 00:08:59
00:08:59
خواهرم و شوهرش هم در بیتئیل خدمت میکردن00:09:01
00:09:02
چه مسئولیت هایی تو این سال های خدمتت داشتی
و از اونها چه درس هایی گرفتی؟00:09:07
00:09:07
من وقتی به بیتئیل والکیل اومدم تو بخش نظافت مشغول به کار شدم00:09:12
00:09:12
تیم خیلی خوبی داشتیم. خیلی بهمون خوش میگذشت 00:09:15
00:09:15
بیشتر وقت ها با تیم های مختلف کار میکردم
و کارهای متفاوتی انجام میدادم00:09:20
00:09:20
این بهم کمک کرد تا انعطاف پذیر باشم 00:09:23
00:09:23
دو سال و نیم بعد به یک بخش دیگه منتقل شدم 00:09:27
00:09:27
و یکی از مسئولیت هام این بود که به میسیونر هایی که
نیاز به درمان داشتن کمک کنم 00:09:32
00:09:32
بعد ها با دامارس ازدواج کردم و به بیتئیل بروکلین رفتیم 00:09:36
00:09:36
اونجا هم با بخش درمان همکاری میکردم 00:09:40
00:09:39
اما سال ۲۰۰۵ برای کمک به پدر مادرمون از بیتئیل رفتیم00:09:45
00:09:45
هر دوتامون پیشگامی میکردیم و من با کمیتهٔ رابط بیمارستان
و کمیتهٔ ساختمانی منطقه همکاری میکردم00:09:54
00:09:54
۸ سال بعد برای پروژهٔ ساختمان سازی دو هفته به وارویک اومدیم
ولی تا الان هنوز اینجا هستیم 00:10:01
00:10:01
تو سال ۲۰۱۵ به پترسون رفتیم تا به بخش طراحی و ساختمان سازی
که تازه تاًسیس شده بود کمک کنیم00:10:10
00:10:10
سال ۲۰۱۸ این بخش به والکیل منتقل شد و ما هم
برگشتیم همون جایی که قبلاً بودیم 00:10:16
00:10:16
بعد سال ۲۰۲۱ به بخش اطلاعاتی بیمارستان منتقل شدم 00:10:22
00:10:21
و سال ۲۰۲۲ به وارویک منتقل شدیم ولی تو همون بخش به کارمون ادامه دادیم 00:10:27
00:10:27
تو تک تک اون مسئولیت ها چیزهای خیلی زیادی
از برادر خاهرهای با تجربه یاد گرفتیم 00:10:34
00:10:34
تو این سالها برادرهایی رو دیدیم که
مسئولیت های خیلی سنگینی داشتن 00:10:39
00:10:39
ولی با این وجود خیلی فروتن و مهربون بودن 00:10:42
00:10:42
نمونه های خیلی عالی ای بودن و با جون و دل
تجربیات شون رو در اختیار دیگران میگذاشتن 00:10:49
00:10:49
اون موقع که بیرون از بیتئیل بودیم دیدیم که 00:10:52
00:10:52
پدر مادرها برای اینکه بتونن بچه هاشون رو
تو حقیقت بزرگ کنن چقدر زحمت میکشیدن 00:10:57
00:10:57
قوم یَهُوَه واقعاً بی نظیره و تجربه هاشون
برای ما مثل یک گنج میمونه 00:11:03
00:11:03
یادمه که تو کنگرهٔ سال ۱۹۹۸، یک سخنرانی بود 00:11:08
00:11:08
که به چند تا کشور اشاره میکرد که
نیاز زیادی به پیشگام داشتن 00:11:12
00:11:12
یکی از اون کشورها اکوادور بود 00:11:16
00:11:16
پس در موردش دعا کردم و موقعیتم رو در نظر گرفتم
و یکمم تحقیق کردم 00:11:20
00:11:20
بعد از کنگره به شعبهٔ اکوادور نامه نوشتم و
ازشون اطالعات گرفتم00:11:27
00:11:27
بعداً یک سَری به اونجا زدم و با کمک یَهُوَه تونستم
به اونجا نقل مکان کنم 00:11:33
00:11:33
موعظه اونجا واقعاً عالی بود. خیلی ها دوست داشتن
کتاب مقدس رو مطالعه کنن00:11:39
00:11:39
رویای من برای خدمت به عنوان میسیونر به واقعیت تبدیل شد 00:11:44
00:11:44
اما بزرگترین برکتی که از خدمتم تو اکوادور گرفتم
آشنایی با همسرم اینگا بود 00:11:51
00:11:51
بعد از ازدواجمون هم همون جا تو اکوادور
دوتایی به خدمتمون ادامه دادیم00:11:57
00:11:57
چند سال بعد به عنوان پیشگام ویژه منصوب شدیم و
بعد از اون هم خدمت سیاری رو شروع کردیم 00:12:04
00:12:04
بعضی از جماعت هایی که تو محدودهٔ ما بودن
تو جنگل های آمازون بودن 00:12:09
00:12:09
خیلی جالب بود! بعداً تو سال ۲۰۱۱ خیلی غیر منتظره
به صد و سی و دومین مدرسهٔ جلعاد دعوت شدیم 00:12:19
00:12:19
و این برامون افتخار خیلی بزرگی بود 00:12:21
00:12:21
بعد از جلعاد زندگیمون خیلی تغییر کرد00:12:25
00:12:25
ما تو جاهای مختلفی از دنیا خدمت کردیم و
واقعاً لذت بردیم 00:12:31
00:12:31
تو این دوران یاد گرفتیم که هر مسئولیتی که یَهُوَه
بهمون میده رو با شادی انجام بدیم 00:12:38
00:12:38
و خیلی هم نباید نگران چیز هایی باشیم
که از کنترلمون خارج هستن 00:12:44
00:12:44
درس دیگه ای که یاد گرفتیم این بود که
مهم نیست که کجا داری خدمت میکنی 00:12:49
00:12:49
مهم آدم هایی هستن که داری کنارشون خدمت میکنی 00:12:53
00:12:53
ما واقعاً اونها رو خیلی دوست داریم 00:12:57
00:12:57
آیا آیه یا نمونه ای از کتاب مقدس هست که
توی مسئولیت جدیدت بهت کمک کنه؟ 00:13:04
00:13:04
آره. راستش نمونهٔ یوشَع و چیزی که یَهُوَه بهش گفت
موقعی که مسئولیت جدیدش رو گرفت 00:13:11
00:13:11
یوشَع سالها شجاعانه به یَهُوَه خدمت کرده بود 00:13:16
00:13:16
از دریای سرخ گذشت، تو جنگ با عَمالیقیان قوم اسرائیل رو رهبری کرد، 00:13:22
00:13:22
برای یَهُوَه جاسوسی کرد و تو شرایط خیلی سخت به موسی کمک کرد 00:13:27
00:13:28
با این حال تو یوشَع ۱:۹ جالبه که یَهُوَه بهش میگه: 00:13:32
00:13:54
این حقیقته. وقتی یک مسئولیت جدید میگیریم یَهُوَه باهامون هست 00:14:00
00:14:00
وقتی به گذشته فکر میکنم یَهُوَه همیشه تو مسئولیت ها بهم کمک کرده،
تو این مسئولیت جدید هم بهم کمک میکنه00:14:07
00:14:07
برام جالبه که یَهُوَه به یوشَع گفت که بهش کمک میکنه،
یَهُوَه میخواست که کمکش کنه 00:14:15
00:14:15
یَهُوَه تغییر نکرده. سؤال این نیست که من چیکار میتونم بکنم،
اینه که اون چیکار میتونه بکنه00:14:21
00:14:21
و هیچ کاری نیست که از دستش بر نیاد 00:14:23
00:14:23
یَهُوَه شخصاً با تک تک خادماشه 00:14:26
00:14:26
پس منم میتونم مطمئن باشم که یَهُوَه شخصاً کنارمه
و تو مسئولیت جدیدم هم بهم کمک میکنه 00:14:35
00:14:36
احساس من شبیه جِدعون هست وقتی مسئولیت جدیدی گرفت 00:14:40
00:14:40
اون از یک خانوادهٔ مطرح نبود و فکر نمیکرد
بتونه کار خاصی رو انجام بده 00:14:46
00:14:47
یَهُوَه از طریق یک فرشته یک یادآوری خیلی مهم بهش کرد00:14:52
00:14:52
تو داوران ۶:۱۴ بهش گفت: 00:14:55
00:15:05
واقعیت این بود که جِدعون با توانایی خودش
نمیتونست کار زیادی انجام بده 00:15:10
00:15:10
انگار یَهُوَه داشت بهش میگفت: هر کاری میتونی انجام بده
و بقیه اش رو بسپر به من 00:15:16
00:15:16
راستش اولش که این مسئولیت رو گرفتم،
منو همسرم یکمی میترسیدیم 00:15:21
00:15:22
اما ما میخوایم مثل جِدعون باشیم، هر کاری از دستمون
بر میاد انجام بدیم و بقیه اش رو بسپرسم به یَهُوَه 00:15:30
00:15:30
ما داریم کار یَهُوَه رو انجام میدیم ، موفقیت این کار
به یَهُوَه بستگی داره 00:15:36
00:15:36
ممنون از هر دوتاتون! 00:15:37
00:15:38
یادمه ۳۰ سال پیش وقتی خدمتم رو
تو هیئت ادارهکننده شروع کردم 00:15:43
00:15:43
ترس ها و احساسات مشابهی داشتم 00:15:46
00:15:46
مطمئنم که یَهُوَه به شما هم کمک میکنه 00:15:50
00:15:50
ما خیلی خوشحالیم که میتونیم در کنار شما
تو هیئت ادارهکننده خدمت کنیم 00:15:55
00:15:55
و از یَهُوَه براتون آرزوی موفقیت میکنیم!00:15:59
00:15:59
همهٔ شما عزیزان توی دعاهای ما هستید،
ما شما رو خیلی دوست داریم 00:16:06
00:16:06
این بود برنامهٔ تلوزیونی ما از شعبهٔ مرکزی شاهدان یَهُوَه00:16:12
۲۰۲۴: گزارشی از هیئت ادارهکننده—شمارهٔ ۷
-
۲۰۲۴: گزارشی از هیئت ادارهکننده—شمارهٔ ۷
برادر ها و خواهر های عزیز خیلی خوش آمدید!
از گزارش قبلی تا الان دو تا کنگرهٔ ویژه داشتیم
و هر دو کنگره در کشور شیلی بودن
بیشتر از چهار هزار و هفصد برادر و خواهر
از ۲۱ کشور مختلف توی این دو تا کنگره شرکت کردند
جمع شرکت کنندگان به بالای ۱۷۰۰۰ نقر رسید و ۱۲۳ نفر تعمید گرفتن
این کنگره ها خیلی ها رو تحت تاًثیر قرار داد
یکی از اونا برادر جاناتان هست. اون گفت:
محبتی که هر لحظه نشون دادین باور نکردنی بود
از استقبال تو فرودگاه گرفته، تا برنامههای مختلف، هدایای زیباتون، برادر و خواهر ها توی کنگره، کارکنان خوبی که تو هتل کار می کردن و پذیرایی عالی اونها
ما از یَهُوَه قدردانیم که بهمون اجازه داد تا این تجربهٔ باور نکردنی رو داشته باشیم
یک خواهر هم به اسم جسیکا گفت:
ممنونیم که یک پیش نمایی از دنیای جدید بهمون نشون دادید
اخیراً چند تا فاجعهٔ طبیعی اتفاق افتادن
تو اواسط سپتامبر توفان شدیدی اروپای مرکزی
رو با باد و بارون زیاد تحت تاًثیر قرار داد
صدها نفر از خواهر برادرامون مجبور شدن
خونه هاشون رو ترک کنند و کمک های امدادی بگیرن
همزمان جنوب آفریقا هم همچنان
با خشکسالی بی سابقه ای روبرو هست
شعبه های مختلفی از جمله مالاوی، موزامبیک و زیمباوه
به ده ها هزار خواهر برادر کمک کردن و غذا رسوندن
در اواخر سپتامبر و اولیل اکتبر دو تا توفان شدید
تو جنوب آمریکا خرابیهای زیادی به بار آوردن
این دو تا توفان باعث رانش زمین و سیل های ویرانگر شدن
متاًسفانه سه تا مبشر جونشون رو از دست دادن
بیشتر از ۱۱۰۰۰ تا از هم ایمانانمون خونه هاشون رو از دست دادن
۱۷ تا سالن جماعت و بیشتر از ۲۵۰۰ تا از خونه های هم ایمانانمون هم خراب شدن
ما همچنان برای تمامی شما خواهر برادرهای عزیز دعا میکنیم
و از همهٔ کسانی که برای امداد رسانی داوطلب شدن هم خیلی ممنونیم
همچنین از اعانات سخاوتمندانهٔ شما قدردانیم که به ما اجازه میده
تا به برادر خواهرهای عزیزمون که تو این شرایط هستن کمک کنیم
در ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴، در کشور اریتره خواهر برادرها داشتن
تو خونهٔ یکی از هم ایمانانمون
جلسه ای رو تو صلح و آرامش برگزار میکردن
که پلیس یک دفعه به اونجا ریخت
اونا ۲۲ تا از برادر خواهرامون و دو تا بچه که اونجا بودن رو دستگیر کردن
البته کمی بعد اون دو تا بچه رو آزاد کردن
تقریباً ۳۰ سال پیش، سال ۱۹۹۴ رئیس جمهور اریتره
شهروندی شاهدان یَهُوَه رو تو این کشور لغو کرد
این قانون هنوز پا برجاست. بخاطر همین برادر خواهرمون
هنوزم نمیتونن یک زندگی عادی داشته باشن
نمیتونن ملکی بخرن، کسب و کاری رو راه بندازن یا جایی استخدام بشن
چند روز بعد از اون حمله، پلیس خواهر ۸۵ ساله ای رو
به اسم لتربر هانتسفی دستگیر کرد
این خواهر عزیزمون یکی از اولین کسایی بود که تو اریتره
کتاب مقدس رو با شاهدان مطالعه کرد
اون تو سال ۱۹۵۷ تعمید گرفت
۸ تا از بچه ها و ۸ تا از نوههای این خواهرمون به یَهُوَه خدمت میکنن
دختر این خواهرمون به اسم هاداسا سریسنی هم باهاش زندانی شده
خواهرمون سارون گبرو و همسرش هم زندانی شدن
خواهرمون حدوداً شیش ماهه حامله هست
برادرش هم هنوک که در ژانویهٔ ۲۰۰۵ دستگیر شد الان
بیشتر از هر کس دیگه ای که در اریتره در زندان هست حبس کشیده
تا اول نوامبر ۶۴ تا از برادر خواهرامون در اریتره در زندان بودن
ما برای ۲۲۳ برادر و خواهری که بخاطر ایمانشون
تو سراسر دنیا در زندانها هستن دعا میکنیم
امسال توی اجلاس سالانمون در ۵ اکتبر ۲۰۲۴، یک خبر هیجان انگیز رو شنیدیم
برادر جودی جدلی و جیکوب رامف به عنوان
اعضای جدید هیئت ادارهکننده منصوب شدن
خوشحالیم که این دو تا عزیز رو اینجا تو استادیوم داریم و
میتونیم باهاشون یکمی بیشتر آشنا بشیم
برادرهای عزیز خیلی خوش آمدید!
ما سؤال های زیادی داریم که میخوایم از شما بپرسیم
شاید از اینجا شروع کنیم، چی باعث شد تا شما عزیزان جذب خقیقت بشین؟
خوب اول از تو برادر جدلی شروع میکنیم
چی باعث شد تا بخواهی شاهد یَهُوَه بشی؟
من تو حقیقت بزرگ شدم. پدرم تو دههٔ ۱۹۴۰ تعمید گرفت
و تا آخر عمرش به یَهُوَه وفادار موند
مامانمم تقریباً ده سال بعد از اون تعمید گرفت
اونا عاشق یَهُوَه و سازمانش بودن
عشق و محبت اونها به یَهُوَه باعث شد
که من و خواهرمم به یَهُوَه نزدیک بشیم
مطمئن بودم اون چیزی که بابام و مامانم
از کتاب مقدس به من یاد میدادن حقیقت بود
اما مهم ترین چیزی که من رو قانع کرد
محبتی بود که بین خواهر برادرها میدیدم
وقتی بچه بودم تابستون ها برادر خواهرها از جاهای مختلف کشور
برای موعظه به محدودهٔ ما میومدن
ما هیچ کدوم از اونها رو نمیشناختیم اما تا میرسیدن
حس میکردیم که یک خونواده هستیم
چون هممون یَهُوَه رو دوست داشتیم . این خیلی روی من تاًثیر گذاشت
مادر پردم تو جوونی با حقیقت آشنا بودن
اما مادرم بعد از یک مدت غیر فعال شد
و وقتی من بزرگ میشدم پدرم شاهد یَهُوَه نبود
با وجود اینکه هیچ وقت به جماعت نمیرفتیم
مادرم حقایق کتاب مقدس رو به ما یاد داد
میدونستم که اسم خدا یَهُوَه هست و فقط باید به اون دعا کنم
و زمین یک روزی بهشت میشه
یادمه سالی یکی دو بار به دیدن مادر بزرگم میرفتیم
اون خیلی به یَهُوَه وفادار بود
بخاطر خصوصیت های قشنگی که داشت و حرف هایی که در مورد یَهُوَه میزد،
می خواستم بدونم یَهُوَه واقعاً کیه
وقتی ۱۳ سالم بود به مامانم گفتم که میخوام کتاب مقدس رو مطالعه کنم
گفتم اگه واقعاً این حقیقته میخوام شاهد یَهُوَه باشم
اگر هم نیست پس میتونم هنوز یک آدم خوبی باشم
جالبه که مادرمم به این فکر میکرد که دوباره به جماعت برگرده. پس با هم شروع کردیم.
بلافاصله بعد از شروع مطالعه فهمیدم که این واقعاً
همون حقیقتی هست که دنبالش بودم
مادرم دوباره فعال شد و یک ماه بعد از اون من هم مبشر تعمید نیافته شدم
خیلی خوشحالم که الان همهٔ خانوادم دارن به یَهُوَه خدمت میکنن
و نمونهٔ خوبی برای من هستن
برادر رامف انگیزت برای خدمت تمام وقت چی بود؟
وقتی جوون بودم نمونهٔ خوب پیشگام هایی که
سالها یَهُوَه روخدمت کرده بودن
و سرپرست های سیاری که برام وقت میگداشتن
و بهم توجه میکردن منو خیلی تشویق کرد
من میدیدم که اونها واقعاً شاد هستن
اونا برای من تجربه هایی از خدمتشون توی جاهای دور افتاده تعریف میکردن
همهٔ اینها منو تشویق کرد تا بخوام به عنوان میسیونر خدمت کنم
پس بعد از دبیرستان پیشگامی رو شروع کردم
تجربهٔ من هم مثل جیکوب هست
نمونهٔ کسایی که تو خدمت تمام وقت بودن خیلی بهم کمک کرده
مثلاً مامان بابام. عاشق موعظه بودن. تا وقتی که
بچهدار شدن هر دوی اونها پیشگامی میکردن
مامانم بعداً دوباره پیشگامی رو شروع کرد و الانم پیشگامه
تو تعطیلات تابستون پیشگام کمکی میشدیم،
با سرپرست جوزه موعظه میرفتیم و
از بیتئیل هم دیدن میکردیم
همهٔ اینها بهم یاد دادن که خدمت تمام وقت بهترین انتخابی هست
که میتونیم تو زندگی بکنیم
بعد از دبیرستان پیشگامی رو شروع کردم
و تو ۱۹ سالگی به بیتئیل دعوت شدم
خواهرم و شوهرش هم در بیتئیل خدمت میکردن
چه مسئولیت هایی تو این سال های خدمتت داشتی
و از اونها چه درس هایی گرفتی؟
من وقتی به بیتئیل والکیل اومدم تو بخش نظافت مشغول به کار شدم
تیم خیلی خوبی داشتیم. خیلی بهمون خوش میگذشت
بیشتر وقت ها با تیم های مختلف کار میکردم
و کارهای متفاوتی انجام میدادم
این بهم کمک کرد تا انعطاف پذیر باشم
دو سال و نیم بعد به یک بخش دیگه منتقل شدم
و یکی از مسئولیت هام این بود که به میسیونر هایی که
نیاز به درمان داشتن کمک کنم
بعد ها با دامارس ازدواج کردم و به بیتئیل بروکلین رفتیم
اونجا هم با بخش درمان همکاری میکردم
اما سال ۲۰۰۵ برای کمک به پدر مادرمون از بیتئیل رفتیم
هر دوتامون پیشگامی میکردیم و من با کمیتهٔ رابط بیمارستان
و کمیتهٔ ساختمانی منطقه همکاری میکردم
۸ سال بعد برای پروژهٔ ساختمان سازی دو هفته به وارویک اومدیم
ولی تا الان هنوز اینجا هستیم
تو سال ۲۰۱۵ به پترسون رفتیم تا به بخش طراحی و ساختمان سازی
که تازه تاًسیس شده بود کمک کنیم
سال ۲۰۱۸ این بخش به والکیل منتقل شد و ما هم
برگشتیم همون جایی که قبلاً بودیم
بعد سال ۲۰۲۱ به بخش اطلاعاتی بیمارستان منتقل شدم
و سال ۲۰۲۲ به وارویک منتقل شدیم ولی تو همون بخش به کارمون ادامه دادیم
تو تک تک اون مسئولیت ها چیزهای خیلی زیادی
از برادر خاهرهای با تجربه یاد گرفتیم
تو این سالها برادرهایی رو دیدیم که
مسئولیت های خیلی سنگینی داشتن
ولی با این وجود خیلی فروتن و مهربون بودن
نمونه های خیلی عالی ای بودن و با جون و دل
تجربیات شون رو در اختیار دیگران میگذاشتن
اون موقع که بیرون از بیتئیل بودیم دیدیم که
پدر مادرها برای اینکه بتونن بچه هاشون رو
تو حقیقت بزرگ کنن چقدر زحمت میکشیدن
قوم یَهُوَه واقعاً بی نظیره و تجربه هاشون
برای ما مثل یک گنج میمونه
یادمه که تو کنگرهٔ سال ۱۹۹۸، یک سخنرانی بود
که به چند تا کشور اشاره میکرد که
نیاز زیادی به پیشگام داشتن
یکی از اون کشورها اکوادور بود
پس در موردش دعا کردم و موقعیتم رو در نظر گرفتم
و یکمم تحقیق کردم
بعد از کنگره به شعبهٔ اکوادور نامه نوشتم و
ازشون اطالعات گرفتم
بعداً یک سَری به اونجا زدم و با کمک یَهُوَه تونستم
به اونجا نقل مکان کنم
موعظه اونجا واقعاً عالی بود. خیلی ها دوست داشتن
کتاب مقدس رو مطالعه کنن
رویای من برای خدمت به عنوان میسیونر به واقعیت تبدیل شد
اما بزرگترین برکتی که از خدمتم تو اکوادور گرفتم
آشنایی با همسرم اینگا بود
بعد از ازدواجمون هم همون جا تو اکوادور
دوتایی به خدمتمون ادامه دادیم
چند سال بعد به عنوان پیشگام ویژه منصوب شدیم و
بعد از اون هم خدمت سیاری رو شروع کردیم
بعضی از جماعت هایی که تو محدودهٔ ما بودن
تو جنگل های آمازون بودن
خیلی جالب بود! بعداً تو سال ۲۰۱۱ خیلی غیر منتظره
به صد و سی و دومین مدرسهٔ جلعاد دعوت شدیم
و این برامون افتخار خیلی بزرگی بود
بعد از جلعاد زندگیمون خیلی تغییر کرد
ما تو جاهای مختلفی از دنیا خدمت کردیم و
واقعاً لذت بردیم
تو این دوران یاد گرفتیم که هر مسئولیتی که یَهُوَه
بهمون میده رو با شادی انجام بدیم
و خیلی هم نباید نگران چیز هایی باشیم
که از کنترلمون خارج هستن
درس دیگه ای که یاد گرفتیم این بود که
مهم نیست که کجا داری خدمت میکنی
مهم آدم هایی هستن که داری کنارشون خدمت میکنی
ما واقعاً اونها رو خیلی دوست داریم
آیا آیه یا نمونه ای از کتاب مقدس هست که
توی مسئولیت جدیدت بهت کمک کنه؟
آره. راستش نمونهٔ یوشَع و چیزی که یَهُوَه بهش گفت
موقعی که مسئولیت جدیدش رو گرفت
یوشَع سالها شجاعانه به یَهُوَه خدمت کرده بود
از دریای سرخ گذشت، تو جنگ با عَمالیقیان قوم اسرائیل رو رهبری کرد،
برای یَهُوَه جاسوسی کرد و تو شرایط خیلی سخت به موسی کمک کرد
با این حال تو یوشَع ۱:۹ جالبه که یَهُوَه بهش میگه:
این حقیقته. وقتی یک مسئولیت جدید میگیریم یَهُوَه باهامون هست
وقتی به گذشته فکر میکنم یَهُوَه همیشه تو مسئولیت ها بهم کمک کرده،
تو این مسئولیت جدید هم بهم کمک میکنه
برام جالبه که یَهُوَه به یوشَع گفت که بهش کمک میکنه،
یَهُوَه میخواست که کمکش کنه
یَهُوَه تغییر نکرده. سؤال این نیست که من چیکار میتونم بکنم،
اینه که اون چیکار میتونه بکنه
و هیچ کاری نیست که از دستش بر نیاد
یَهُوَه شخصاً با تک تک خادماشه
پس منم میتونم مطمئن باشم که یَهُوَه شخصاً کنارمه
و تو مسئولیت جدیدم هم بهم کمک میکنه
احساس من شبیه جِدعون هست وقتی مسئولیت جدیدی گرفت
اون از یک خانوادهٔ مطرح نبود و فکر نمیکرد
بتونه کار خاصی رو انجام بده
یَهُوَه از طریق یک فرشته یک یادآوری خیلی مهم بهش کرد
تو داوران ۶:۱۴ بهش گفت:
واقعیت این بود که جِدعون با توانایی خودش
نمیتونست کار زیادی انجام بده
انگار یَهُوَه داشت بهش میگفت: هر کاری میتونی انجام بده
و بقیه اش رو بسپر به من
راستش اولش که این مسئولیت رو گرفتم،
منو همسرم یکمی میترسیدیم
اما ما میخوایم مثل جِدعون باشیم، هر کاری از دستمون
بر میاد انجام بدیم و بقیه اش رو بسپرسم به یَهُوَه
ما داریم کار یَهُوَه رو انجام میدیم ، موفقیت این کار
به یَهُوَه بستگی داره
ممنون از هر دوتاتون!
یادمه ۳۰ سال پیش وقتی خدمتم رو
تو هیئت ادارهکننده شروع کردم
ترس ها و احساسات مشابهی داشتم
مطمئنم که یَهُوَه به شما هم کمک میکنه
ما خیلی خوشحالیم که میتونیم در کنار شما
تو هیئت ادارهکننده خدمت کنیم
و از یَهُوَه براتون آرزوی موفقیت میکنیم!
همهٔ شما عزیزان توی دعاهای ما هستید،
ما شما رو خیلی دوست داریم
این بود برنامهٔ تلوزیونی ما از شعبهٔ مرکزی شاهدان یَهُوَه
-